آخرین مطالب
امکانات وب
آینده ت : شنبه 24 آذر 1397 ز : 22:25
این جا کنار من
ولی
آن روزهای نیامده‌ی هنوز
خسته اند و بی قرار از رفتنت
آن لحظه های لبریز از تهی
لبالب پرسش اند و اندوه
عجیب از خردسالی چنین
که می تواند ویرا خیال پردازی های یک عابر...ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 18
دیر زمانی است با تو سخن نگفته ام. سخن گفته ام اما آرام که هیچ به گوش باد نرسد. که در دشت واژگان نپیچد. من با خودم هستم و با خودم سخن می گویم. این جا و اکنون در کنج اتاقی پر از کتاب و لیوان چای و گاهی خیال پردازی های یک عابر...ادامه مطلب
ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 26
و من تنهاتر می شوم. کارش نمی شود کرد. چرخ روزگار چنان می چرخد که تنهاتر می شوم.
تنهایی، در سرشت و سرنوشت انسان نگاشته شده است. هر کاری می کنم اما می بینم دارم تنهاتر می شوم. تنهاتر از این که هستم و ا خیال پردازی های یک عابر...ادامه مطلب
ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 19
بوی چوب ت : سه‌شنبه 21 شهریور 1396 ز : 12:46
بوی خوش چوب اتاقماتاقی به قاعده 16 متردو طرف تا سقف قفسه ی جوبی پر از کتابو این سو تمامش پنجره با دیوارکوب های چوبیدو صندلییکی خالی و دیگری منمی نشینمامروز همه ی هزازان سالمیهمان من اندهمراهانی آرام و داناچه لطیف است معجون بوی چوب و کتاب و نسکافهو سه تاری که دارد می نوازد خیال پردازی های یک عابر...ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 27
برگ درختان واژگان ذهن من
آرام آرام
زرد می شوند
و تو هیچگاه
پاییز را نفهمیدی
باد زوزه می کشد
لابلای درختان خشک
برگ ها
زیر پای احساس تو
خرد می شوند
و تو هیچگاه
صدای شان را نشنیدی
خیال پردازی های یک عابر...به سان کودکی محزون در این جا می نشینیم و می دانم هیچ روزی نخواهد آمد هیچ باران هیچ چتری باز نخواهد شد به سان عابری خسته امیدم به دیداری است که هرگز نمی اید هرگز در این شهر و من تنها زیر این سقف نیلگون پهناور اما پنهان نه چشمه ای می جوشد نه چشمی انتظاری می کشد درها بسته "سرها در گریبان است" و می دانم خواهم رفت روزی بی آنکه لبخندت بی آنکه صدایت میان واژه های سرگردان اشتیاقی بر انگیزد شاید در شبی آرام مهمان ستاره ای گردم از آن بالا و آن هنگام مرا در آسمان خواهی دید
توهم می کنم شاید مرا می بینی
پاسخ: خیال پردازی های یک عابر...ادامه مطلب
عشق
دروغی بزرگ بود
کز چشمان تو طلوع کرد
از کوه رنج
پایین رفت
غروب کرد
خیال پردازی های یک عابر...ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 27
روزگاری است پر التهاب
خوابی است آشفته
دستانی لرزان
میان شعله های گر گرفته
سرابی است شیرین
شرابی است تلخ
افسون و افسانه ای است بی انتها
فریبی دردناک
همچون زندگی
فرسایش گری قهار
با این همه که گفتیم اما
عشق
آهی است در غروب
از سر دلتنگی
درد تنهایی انسان
آواز خوش زیبایی
سرود و نغمه ی کویر
سکه ای با دو رو خیال پردازی های یک عابر...ادامه مطلب
ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 21
گم شدن
ت : یکشنبه 8 مرداد 1396 
ز : 23:09میان کدام شعر پریشان
گم شدم
که هر چه می گردم
تو را نمی یابم؟
+++++++++++++++++++++++++++++++
در انتهای کدام کوچه تاریک
سایه ات گم شد
که تمام عمر
در همه ی خیابان های شهر
تو را نمی یابم؟
ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 51
ت : دوشنبه 19 تیر 1396 ز : 22:17
دلم آشفته آن مایه‌ی نازست هنوز
مرغ پر سوخته در پنجه‌ی بازست هنوز
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید
دل به جان آمد و او بر سر نازست هنوز
گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق
یار، عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز
خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد
غافل از حسرت ارباب خیال پردازی های یک عابر...ادامه مطلب
ما را در سایت خیال پردازی های یک عابر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraazeman5 بازدید : 49